جمعه 9 تير 1391برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : آرزو زمانی
برایم نوشته بود :
![]()
جمعه 9 تير 1391برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : آرزو زمانی
غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی، لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است. گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است با زبان سبز ، راز گفتن است. تو چه فکر می کنی؟ راستی کدامیک درست گفته اند؟ من که فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هر چه باشد او گل است گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است. ![]()
چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 19:48 :: نويسنده : آرزو زمانی
یاد من باشد تنها هستم ![]()
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 11:19 :: نويسنده : آرزو زمانی
دلتنگ تر و افسرده تر از قبل بود.میدانست که دیگر دنیا آنجوری نخواهد بود که او در رویایش تصور میکرد.خیانت دیده بود وهیچ واکنشی جز سکوت و گریه انجام نداده بود. احساس میکرد دارد خفه میشود. بدترین حس ممکن را داشت:بی تفاوتی سیل پیشنهادات دوستی به سویش روانه بود هرروز یک نفر جدید سر میرسید و میگفت به او علاقه دارد اما . . . نمیتوانست انگار بدنش کرخ شده بود نمیتوانست هیچ کس جز یار را در حریم خصوصیش راه بدهد با اینکه هیچ محبتی از یار نمیدید یکسال از رابطه اش گذشته بود و او واقعا عاشق یارش شده بود با همه تحقیرها،کمبودها،خیانت ها....... شبهای زیادی در حسرت یک آغوش تا صبح گریسته بود اما یارش هربار که نیازی داشت با شخص دیگری همخوابگی میکرد............... دنیای بدی دارد دل کوچکش خدایا به داد برس
![]()
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 9:24 :: نويسنده : آرزو زمانی
* به من یک کارمند ساده اما باهدف بدهید، تا به شما انسانی تحویل بدهم که تاریخ را دگرگون می سازد. یک قهرمان بی هدف به من بدهید، یک کارمند ساده تحویلتان میدهم.
![]()
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 9:7 :: نويسنده : آرزو زمانی
فراموشت نکرده ام ![]()
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده : آرزو زمانی
ما كساني را كه به فكرمان هستند به گريه مي اندازيم. ![]() ![]() |